آب میتواند فرصتی برای لذت بردن از امر متعالی در اختیارمان بگذارد: ترسی شیرین که هم حاکی از خطر است و هم امنیت.
امر متعالی هم مستلزم لذت است و هم مستلزم ترس.
شنا کردن، چه در آب شور و چه آب کلردار، برایمان آشکار میسازد که چهقدر آسیبپذیریم و همین آگاهیْ امر متعالی را به ذهن متبادر میسازد.
نسبت به ورزشهای دیگر ما در ورزش شنا گروههای عضلانی بیشتری به کار میگیریم. ورزش فوقالعاده نفسگیری است. شکم، قفسۀ سینه، پائین و بالای کمر، شانهها، عضلۀ دوسر بازو، عضلۀ سهسر بازو و ساق، رانهای و از مچ به پایین پا، همه به شیوهای مداوم و هماهنگ کار میکنند تا شناگر را از ایستادن و غرقشدن بازدارند.
پژوهشها حاکی از آن هستند که آب به قفسۀ سینه فشار وارد میکند و دم را دشوارتر میکند. وقتی هم به شکل افقی روی آب شناوریم، فشار از روی عضلات تنفسی برداشته میشود، اما خون در رگهای ریهها جمع میشود و فضای اندکی برای اکسیژن باقی میگذارد.
به دلیل ویژگی منحصربهفردِ آب، شنا کردن نشاندهندۀ نیرو و توانی برانگیزاننده است. حسی که آب به ما می دهد قطعاً استعارۀ غوطه خوردن در زهدان را به یاد میآورد: فضایی سیال که ما عمیقاً بخشی از آن هستیم و عملاً فشار وزن را از روی پای ما برمیدارد.
آیا برای لذت بردن از امر متعالی باید به سوی خطرناکترین ساحلها و عمیقترین استخرها برویم؟
نه.
به گفتۀ ادموند برک، بدون احساس امنیت نمیتوان از امر متعالی لذت برد. امر متعالی از اشتیاق به بقا، بدون اینکه دردمندانه برای زنده ماندن دستوپا بزنیم، نشئت میگیرد. وقتی خطر یا درد زیاده از حد نزدیک باشند، نمیتوانند لذتی به همراه آورند و صرفاً دهشتناکاند، ولی وقتی با فاصلهای مشخص از درد و خطر قرار داریم و تهدید آنها اندکی تعدیل شده، میتوانند لذتبخش باشند.
تجربۀ امر متعالی مستلزم شنای حرفهای نیست، فقط نیازمند حسی اندک از درد یا خطر است. کودک میتواند این حس را در سفری به کنار ساحل تجربه کند و شناگری مبتدی در استخری آرام. هدف این است که از قدرت و وسعت آب لذت ببریم.
تام فاربر مینویسد:
«آدم وقتی دوباره به آب میرسد، لبخند میزند.»
منبع:
(چگونه به ورزش فکر کنیم/ دیمن یانگ/ سما قرایی/ نشر هنوز)