هنری پوانکاره، ریاضیدان قرن نوزده فرانسه، جایی در دفتر خاطراتش نوشته است:
«زمانی همهی تمرکز و توجه خود را برای حل بعضی از معماهای ریاضی به کار میبردم، ولی به هیچ موفقیتی دست نیافتم. پکر و ناراحت و شکستخورده رفتم چند روزی را در کنار دریا استراحت کنم.»
در آنجا، او یک روز صبح همانطور که در ساحل اقیانوس قدم میزد، ناگهان فکرِ بکری به خاطرش رسید و دریچهی حل مسئلهای به رویش گشوده شد.
متخصصان مغز و اعصاب معتقدند که ورزش میتواند مشوق نوآوری و قدرت حل مسئله باشد. نه به این دلیل که به ما کمک میکند با انرژی بیشتری مطالعه کنیم، بلکه به این دلیل که به ذهنمان فرصت میدهد تا استراحت کند و اطلاعات و استدلالاتی را که خورده هضم کند.
پژوهشگران در تأیید تحقیقات خود توصیف میکنند:
قشر جلوی پیشانی که به ما در ساخت مفاهیم و قوانین کلی کمک میکند، از کار بازمیایستد و بخشهای حرکتی و حسی مغز به کار میافتند. این همان چیزی است که می توان «خیالپردازیِ پیادهرونده» نامید.
و این دقیقاً همان چیزی بود که دانشمند دروانسازی مثل داروین نیاز داشت تا بتواند نظریهی جدیدی از گونهها ارائه دهد. داروین، خود در زندگینامهاش نوشته که وقتی پسربچه بودم، علاقهی شدیدی به تنها راه رفتن داشتم. پیادهرویهای داروین در جادهی شنیِ معروف، در واقع ورزش تعمق بود. نوعی تأمل و تفکر در حال حرکت. همین تفکرِ در حال پیادهروی پژوهشهای علمی او را غنی ساخت و کنجکاوی سیریناپذیرش را ارضا کرد.
فیلسوف مشهور، فریدریش نیچه هم زمانی نوشته بود:
«تنها افکاری ارزش دارند که موقع راه رفتن شکل میگیرند.»
منابع مورد استفاده:
1- کتاب تمرکز/ دانیل گلمن/ حمیدرضا بلوچ/ نشر پندار تابان
2- کتاب چگونه به ورزش فکر کنیم/ دِیمِن یانگ/ سما قرایی/ نشر هنوز